جدول جو
جدول جو

معنی گل افشانی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گل افشانی کردن
(سِ قَ گِ رِ تَ)
گل باران کردن. گل ریزان کردن: که یک روز در وقت گل طاهر گل افشانی کرد که هیچ ملک بر آنگونه نکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393).
شد چو باران رسیده ریحانی
کرد بر تشنگان گل افشانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گل افشانی کردن
گل باران کردن
تصویری از گل افشانی کردن
تصویر گل افشانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ قَ جُ تَ)
گلریزان کردن. پراکندن گل بسیار. ریختن گل بسیار بر سر کسی. گل باران کردن:
پسر را پدرگر به زندان کند
از آن به که دشمن گل افشان کند.
فردوسی.
خوش باشد در بساره ها می خوردن
وز بام بساره ها گل افشان کردن.
اسدی (لغت نامه).
من و عشیرۀ من گر رضا دهی امروز
همه بجای گل افشان کنیم جان افشان.
امیرمعزی (از آنندراج).
باد بهاری اگر بر تو گل افشان کند
جز به سر آستین جای مروب و مرند.
سوزنی.
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان.
سعدی (طیبات).
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه میگویی.
حافظ.
، به مجاز، داد سخن دادن. حق مطلب را ادا کردن. سخنان نغز گفتن:
درمجلس مناظره بر عاقلان
از نکتهای خوب گل افشان کنم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(زَ مِ گِ زَ دَ)
تکاندن. تکان دادن چیزی: چون فقها درمی آمدند و نمد را برمیداشتند تا گردافشانی کنند درمها ریخته میشد حیران میشدند. (افلاکی)
لغت نامه دهخدا
ریختن گل بسیار بر سر کسی یا چیزی گلریزان کردن: می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ک این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی ک (حافظ) گل ریختن گل پاشیدن: خوش باشد در بساره ها می خوردن و ز بام بساره ها گلفشان کردن
فرهنگ لغت هوشیار